جدول جو
جدول جو

معنی ماه سگان - جستجوی لغت در جدول جو

ماه سگان(سَ)
نام سجستان است و از این رو فانید منسوب به سجستان را فانید ماسگانی (مخفف ماه سگانی) نامند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به معجم البلدان ذیل ماه دینار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه جهان
تصویر ماه جهان
(دخترانه)
زیبای جهان، ماه دنیا، زیبای جهان
فرهنگ نامهای ایرانی
یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان زنجان است که در غرب شهرستان زنجان و طول درۀ قزل اوزن واقع و محدود است از شمال به دهستانهای زنجانرود چهاراویماق و از مشرق به دهستان ایجرود و از جنوب به بخش گروس و از مغرب به بخش تکاب همدان. هوای بخش در کنار قزل اوزون معتدل و ناسالم و هوای قرای دامنۀ ارتفاعات سردسیر و سالم است. این بخش از چهار دهستان به نام قزل گچیلو، غنی بیگلو، اوریاد و انگوران تشکیل شده و جمع آبادیهای آن 179 و سکنۀ آن در حدود 56 هزار تن است. در این بخش معادنی وجود دارد که عبارتند از طلا در حدود شمال دهستان اوریاد، پنبۀنسوز در حدود قریۀ والش دهستان اوریاد، سرب در دهستان انگوران، زغال سنگ در دهستان غنی بیگلو و نمک در حدود قرای دوزکند، دهستان قزل گچیلو و رضاآباد دهستان غنی بیگلو. طایفۀ شاهسون در برخی از قرای کنار رود خانه قزل اوزون سکونت دارند که تغییر محل می دهند. مرکز بخش قصبۀ ماه نشان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
که نشان ماه دارد. که چون ماه درخشان و خوشروی است. که همانند ماه است:
به مژده خواستن آن نور چشم و راحت جان
بر من آمد پروین نمای و ماه نشان.
ازرقی
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
ماهی را گویند که مقنع به سحر و شعبده تا مدت چهار ماه هرشب از چاهی که پایین کوه سیام بود برمی آورد و چهار فرسخ در چهار فرسخ روشنایی می داد، گویند جزو اعظم آن سیماب بود. (برهان). ماهی را گویند که مقنع به شعبده در نخشب ساخته بودکه هرشب ازچاه طلوع می کرد و سیام نام کوه نخشب است. (آنندراج). ماه مقنع. ماه نخشب. ماه نسف. ماه کش. ماه کاشغر. ماه مزور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نه ماه سیامی نه ماه فلک
که اینت غلام است و آن پیشکار.
رودکی (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سَ بَ)
این کلمه در اصل ماسپتان یا مس پتن بوده ودر دورۀ اسلامی ماسپذان نیز می گفتند. این ناحیه در زمان اعراب جزو خوزستان بشمار می رفت. (از ایران باستان ج 3 ص 2547). و رجوع به مادۀ قبل و ماسبدان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان لیراوی است که در بخش دیلم شهرستان بوشهر واقع است و 356 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(خُ شِ)
مال ستاننده. آنکه مال از دیگران گیرد. زر و سیم گیرنده از دیگران. خراج ستان. ضبط کننده دارایی و خواستۀ کسان:
مر حاشیۀ شاه جهان را و حشم را
هم مال دهنده ست و هم مال ستان است.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 9)
لغت نامه دهخدا
ماجشون معرب آن است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ماجوشون مأخوذ از ماه گون فارسی است، (ناظم الاطباء)، و رجوع به ماجشون و ماجوشون شود
لغت نامه دهخدا